یازده ماهگی
حنانه جانم، وقتی دلم از دنیای آدم بزرگها می گیرد کافیست به چشمانت نگاه کنم تا سیراب شوم از یک دریا صداقت ناب، دستان کوچکت را که در دستانم می گیرم تازه می فهمم چقدر دلتنگم برای پاکی گم شده ی درونم، تو بوی بهشت می دهی مادر، گریه هایت و خنده هایت همه معصومیت را فریاد می زنند، دلم تنگ است برای بی ریا بودن، دلم تنگ است برای دیدن چشمانی که هرگز دروغ نمی گویند برای همین است که این روزها دوست دارم به چشمان زیبایت خیره شوم ... ...
نویسنده :
مادر و پدر
12:19